زمانی برای تغییر
نویسنده: انیسه عبدالرزاقی
زمان مطالعه:8 دقیقه

زمانی برای تغییر
انیسه عبدالرزاقی
زمانی برای تغییر
نویسنده: انیسه عبدالرزاقی
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]8 دقیقه
شروع داستان: یک روز در دنیای واقعی
تصور کنید که در یک کافیشاپ شلوغ نشستهاید. صدای گفتگوهای مختلف در فضا میپیچد، مردم مشغول کارهای خود هستند و بعضیها در گوشیهایشان غرق شدهاند.
در همین حین، فردی در گوشهای نشسته و دستهایش را به هم میمالد. چهرهاش نگران است. او مجرم است. شاید مرتکب سرقتی کوچک شده یا جرمی مشابه. اما سؤالی که به ذهن میآید این است: آیا او باید به زندان برود؟ یا ممکن است گزینههای دیگری وجود داشته باشد که برایش مؤثرتر باشد؟ یا اینکه آیا عدالت اجتماعی بدون زندان بهطور کامل محقق میشود؟
این سؤال شاید شما را نیز به فکر فرو ببرد: آیا واقعاً زندان بهترین راهحل برای اصلاح فردی است که مرتکب جرم شده؟ بیشتر ما وقتی دربارهی مجازات فکر میکنیم، بلافاصله زندان را در ذهنمان تصور میکنیم. اما آیا زندان آن اهدافی که مدنظر است را برآورده میکند؟ حقیقت این است که نظامهای قضائی کشورهای پیشرفته در پی یافتن راهحلهای جدیدتر و مؤثرتری هستند تا هم جامعه و مجرم را از آسیبهای جبرانناپذیر حبس دور نگه دارند و هم افراد مجرم را اصلاح کنند. در اینجاست که مجازاتهای جایگزین حبس وارد عرصه میشوند.
مجازاتهای جایگزین حبس: از سوئد شروع میشود
اگر به سوئد نگاه کنیم، به کشوری که بهعنوان پیشرو در استفاده از مجازاتهای جایگزین شناخته میشود، متوجه میشویم که مدتی است رویکردی متفاوت به مسئلهی مجازاتها اتخاذ کرده است. فردی را در نظر بگیرید که به خاطر سرقتی کوچک به زندان میرود. این تصمیم نهتنها بار مالی سنگینی بر دولت تحمیل میکند و باعث افزایش ازدحام در زندانها میشود، بلکه زندان بهعنوان «دانشگاه جرم و جنایت»، از این مجرم خردهپا، جنایتکاری حرفهای میسازد. او که با ندانستهای اندک وارد شده، با کولهباری از مهارتهای تازه در بزهکاری از آن خارج میشود.
از سوی دیگر، این محکومیت به قیمت از هم پاشیدن خانوادهای تمام میشود که نهتنها نانآور خود را از دست داده، بلکه با انگ و برچسب اجتماعی مواجه شده است.
مهمتر از همه، فرد پس از آزادی، با درهای بستهی جامعهای روبهرو خواهد شد که به خاطر سابقهی کیفری، او را از بسیاری از فرصتهای شغلی و اجتماعی محروم میکند. در نتیجه، مجازاتی که قرار بود ابزاری برای اصلاح باشد، خود تبدیل به چرخهای از طردشدگی، سرخوردگی و جرمهای مجدد شده است.
زندان: ابزار اصلاح یا تشدید جرم؟
این روند نهتنها با اصلاح و بازپروری مجرمان همخوانی ندارد، بلکه کاملاً مغایر با آن است. از سویی، بازدارندگی نیز بهعنوان یکی از اهداف زندان، بهطور کامل محقق نمیشود. اگر قرار است دلخوش به این باشیم که مجرم حداقل تا زمانی که در زندان است، امکان ارتکاب جرم ندارد، باید بدانیم که خلافکاران باتجربهتر، شبکههای ارتباطی گستردهای در زندانها میسازند و حتی از همانجا، جرایم سازمانیافته را رهبری میکنند. علاوه بر این، درگیریهای خشونتآمیز زندانیان علیه یکدیگر و حتی علیه کارکنان زندان، نشان میدهد که صرف حبس برای بازدارندگی کافی نیست.
حبسزدایی؛ تحول در اجرای عدالت
آمارها نشان میدهند که بیشترین موارد خودکشی در زندان، در ۲۴ساعت اول یا در هفتهی نخست رخ میدهد؛ لحظاتی که شرم و ندامت همچون سایهای سنگین، بر سر زندانی فرود آمده و او به تباهی انتخابهایش پی برده است.
اما کمکم، ندامت جای خود را به خشم و انتقام میدهد. دیگر نه به اصلاح میاندیشد، نه به جبران و تغییر، بلکه به ایستادگی در برابر سیستمی که او را در خود بلعیده است.
اگر پیش از آنکه زندان، فرد را به یک مجرم واقعی تبدیل کند، راهی برای بازگشت او فراهم شود، آیا عدالت مؤثرتر اجرا نخواهد شد؟ درست در همان نقطهای که فرد هنوز درگیر احساس ندامت است و میتواند اصلاح شود، پیش از آنکه نفرت در او ریشه بدواند.
شاید بتوان این حقیقت تلخ را پذیرفت که زندان، بیش از آنکه اصلاح کند، شکل میدهد؛ برخی را به آدمهایی سرخورده و تسلیمشده، و برخی دیگر را به جنایتکارانی مصممتر.
تفاوت، در همان لحظهای است که قانون و قاضی، فرصت اصلاح میدهند یا آن را از بین میبرند. و این همان مرزی است که میان عدالت و انتقام فاصله میاندازد.
مجازاتهای جایگزین حبس: فرصتی برای تغییر
در کشورهای توسعهیافته، قضات بهجای زندان، به فرد فرصتی دیگر میدهند. یکی از مهمترین ویژگیهای مجازاتهای جایگزین حبس این است که مجرم را در موقعیتهای اجتماعی جدید قرار میدهند که به بهبود رفتار و شخصیت او کمک میکند. در حقیقت، فرد مجرم را در دنیای واقعی و اجتماعی نگه میدارند و به او فرصتی برای جبران خطایش میدهند.
مثلاً فرد موظف میشود به مدت یک سال در خدمات عمومی مشارکت کند. او در این مدت، نهتنها در پروژههای بازسازی و ساخت بناهای عمومی کمک میکند، بلکه در فضایی به دور از خشونت زندان، زندگی جدیدی را تجربه میکند. پس از یک سال، فرد بهعنوان انسانی اصلاحشده شناخته میشود و خود را بخشی از جامعه و مفید برای آن میبیند. مهمتر آنکه از زندگیاش دور نشده و با کار کردن، ترتیباتی برای جبران ضرر و زیان بزهدیده رقم زده است.
بنابراین، چقدر خوب است اگر این مجرمان، دورهی مجازات خود را نه در سلولهای آهنین، بلکه در دل زندگی سپری کنند و این، نهتنها کارآمدتر، بلکه انسانیتر است.
شاید رفتگری که هر روز صبح به یکدیگر سلامی میدهیم، نه با میل خودش، که به حکم عدالت مشغول کار است. شاید همکلاسیمان ناچار به تحمل مجازاتی است که بهجای سلولهای تنگ و تاریک، در میان صفحات کتاب و صدای استاد جریان دارد.
مادری که در خانه، به حکم انساندوستی جامعهاش، توانسته بهجای زندان در کنار خانواده بماند و حبسش را در خانه سپری کند. جوانی در خیابان که با هر قدم، نگاهی به پابند الکترونیکیاش میاندازد، نه از روی عادت، بلکه از سر مجازاتی که آزادی را از او نستانده، بلکه آن را برایش در چارچوبی جدید تعریف کرده است.
این، تصویری از عدالت است؛ جایی که زندان، آخرین راهحل است، نه اولین واکنش. جایی که فرد، بهجای آنکه در چهاردیواری به فراموشی سپرده شود، در بطن جامعه اصلاح میشود. شاید مجرم باشد، اما هنوز فرصتی برای اصلاح دارد، هنوز میتواند برای جامعه مفید باشد، هنوز میتواند زندگی کند.
عدالت، صرفاً تنبیه نیست، بلکه پیشگیری، اصلاح و بازگرداندن انسانها به مسیر درست است. قانون نباید به انتقام بدل شود، بلکه باید راهی برای جلوگیری از جرم، بدون نیاز به مجازات باشد. بهترین عدالت آن است که جامعه، پیش از آنکه مجرمی به زندان بیفتد، فضایی بسازد که نیازی به زندان رفتن نباشد.
اما زندان، همیشه بد است؟
حتماً میپرسید چرا زندان اینقدر مورد توجه است؟ چرا وقتی یک فرد مرتکب جرم میشود، سیستم قضائی او را به زندان میفرستد؟
نکته اینجاست که برای جرایم سنگین—قتلهای بیرحمانه، تجاوز، فسادهای کلان—نمیتوان به مجازاتهای جایگزین اکتفا کرد و تنها با خدمات اجتماعی یا نظارت الکترونیکی و بدون هیچ حبسی، به فرد اجازه داد که آزادانه در جامعه زندگی کند.
چنین مجازاتی، نهتنها احساس امنیت را در میان مردم مختل میکند، بلکه میتواند موجب اعتراض عمومی شود و این تصور را ایجاد کند که قانون، در برابر ظلم ناتوان است و عدالت اجتماعی، آنگونه که باید، محقق نشده است. بنابراین، زندان برای جرائم سنگین ضروری است، هرچند برای بسیاری از مجرمان خرد، ممکن است مناسب نباشد.
این تعادلی است که نظام قضایی باید ایجاد کند: میان اصلاح و تنبیه. پس حبسزدایی، نه به معنای حذف کامل زندان، بلکه به معنای تغییر نگرش به مجازات است. هر جرمی سزاوار آزادی نیست، و هر بزهکاری را نمیتوان بدون حبس رها کرد، مگر در چارچوبی که قانون برای آن مشخص میکند؛ جرایمی با درجات پایینتر، که مستلزم تشخیص قاضی با انصاف و آگاه است.
چالشها و موانع
اما اجرای اینگونه مجازاتها بدون چالش نیست. از چالشهای اصلی آن میتوان به نبود یک سیستم نظارتی دقیق و کارآمد اشاره کرد. مجرمانی که بهجای زندان به کارهای عمومی مشغولاند باید تحت نظارت دقیق باشند تا از وظایف خود سرپیچی نکنند.
آیا سیستم قضایی ما هم آماده است؟
قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ بیش از گذشته به سمت حبسزدایی و کاهش مجازات حبس حرکت کرده است و مجازاتهای جایگزین در قوانین و عملکرد قضات جایگاه ویژهای یافتهاند. این مجازاتها شامل خدمات عمومی رایگان، جزای نقدی، محرومیت از حقوق اجتماعی و نظارت الکترونیکی هستند. با اصلاحات بعدی، امکان استفاده از این روشها برای طیف گستردهتری از جرایم فراهم شده است.
نتیجهگیری: آیندهای متفاوت
نظامهای قضائی دنیا در حال تغییرند. جوامع امروزی به دنبال راهحلهای جدیدی برای مبارزه با جرم و اصلاح مجرمین هستند. مجازاتهای جایگزین حبس تنها یک تغییر در نحوهی مجازات نیست، بلکه تغییری در نگاه ما به عدالت است که میتواند جامعه را از آثار منفی زندان رها سازد و به اصلاح مؤثر مجرمین بپردازد.
آیندهی جامعه وابسته به این است که چگونه با جرم برخورد میکنیم. آیا هنوز زندان را بهعنوان تنها راهحل میبینیم یا وقت آن رسیده که به رویکردهای نوینتر، مؤثرتر و انسانیتر فکر کنیم؟

انیسه عبدالرزاقی
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
کلیدواژهها
نظری ثبت نشده است.